دیوار

گاه نوشته هایی از همه چیز و هیچ

دیوار

گاه نوشته هایی از همه چیز و هیچ

به دوستان خرده مگیرید

به راستی چه کرده اند این دو که اینقدر مورد انتقاد و گاه حتی اشمئزاز واقع شده اند. افشاری را می گویم. از او که وقتی در برلین به عنوان نماینده جنبش دانشجویی سخن گفت ، سه سال مهمان اوین بود ، انتظار مهمان شدن در کنگره امریکا را نداریم؟!! البته درد این تکفیر و اشمئزاز بسی بیش از آن تحدید آزادی است که آن را اگر بدخواهان علت شدند ، این را دوستان ... ، چه بگویم؟

چندی پیش (چهارشنبه 24 اسفندماه) نوشته ای خواندم از سیدمهدی طاهری (عضو سابق دفتر تحکیم وحدت) در صفحه سیاست روزنامه اعتمادملی که خاطرات گذشته را مرور می کرد و افشاری را متهم (به چه چیز ؟!!)

شاید یادش نبود"وقتی زمستان 75 بعد از صرف صبحانه و در زیر آفتاب دلچسب زمستانی قدم زنان با افشاری بلندی های مشرف به زندان اوین را" در دانشگاه شهید بهشتی می پیموند و از خاطراتشان صحبت می کردند ، چند سالی بعد افشاری در انفرادی های خود اوین جواب بازپرسی را می داد که دیگر از مرحوم شریعتی نمی پرسید !!!

از بهار 76 که با نگرانی جمع دختران دانشجویی را که با پوشش مانتو داخل حیاط ایستاده بودند و ریشه آن در تفکر سنتی او.

از یادنامه اردیبهشت 79 ، از مناقشه دفتر تحکیم بر سر او در خرداد 80 ، از زمستان 84 و عضو "فوق برجسته" جنبش دانشجویی که خارج از ایران به سر می برد.

و از چهارشنبه سوری که فرصتی است برای سوزاندن این خاطرات و پراکندن خاکسترش در آسمان.

شاید بهتر بود اسمش را می گذاشت : «چهارشنبه سوزی»

سیدمهدی گویا تمام این حرفها را زده که «ریشخند اطرافیان و بس» به یادمان آورد و آه و حسرت باقی مانده را.

گمان به سکون همانگونه که خود هستیم در دیگران نبریم که انسان پیشرو متلاطم است ؛ رو به جلو دارد و این یعنی کنده شدن از گذشته، نه الزاماً پیشرفت. گاهی نیز رو به عقب دارد که اتفاقاً این هم یعنی همان و نه لزوماً پسرفت.

کاری که از ما بر نمی آید ، اگر دیگران انجام دادند کفر مپنداریم ، اگر تشویق نمی کنیم. سعی به پنهان کردن ذوق خود نکنیم.

کاش همانگونه که در آغاز نوشته اش گفت این سید ؛ هم چنان کاری به کار سیاست نداشت که لازمه آن حتی تحمل نظر مخالف است ، چه رسد به دوست نظربرگشته.

تکفیر و اشمئزاز دوره اش گذشته باشد شاید. کمی فکر کنیم !!!

نوروز پیروز

این هم از سال ۸۵

اینقدر تو این چند روز ذوق زده بودم که وقت نکردم پست بذارم. امروز که صفحه مدیریت وبلاگ رو باز کردم هدیه نوروزی دوستان رو دیدم. چهار تا نظر. فکرشم نمی کردم. محمدجوادروح از همشون غافلگیر کننده تر بود. متشکرم.

و گنجی شب سال نو در خانه بود. در کنار همسر بزرگ و فرزندان شجاعش. خوشحالم.

گنجی آزادی مبارک

اون مطلب راجع به افشاری هم بزودی. چقدر خوش قول شدم.

******نوروز مبارک******

دیروز هیچی

دیروز داشتم یک مطلب می نوشتم در مورد علی افشاری و سخنرانی اش در کنگره آمریکا که به زودی می تونید بخونید.

فعلا همین